جهان امروز، عرصهای پیچیده و پر از ابهام است. همهگیریها، تغییرات اقلیمی، پیری جمعیت در اقتصادهای بزرگ و افزایش تنشهای جهانی، همگی چالشهایی جدی هستند. در این میان، ظهور هوش مصنوعی، تحولی بنیادین در جهان پیش رو قرار داده است؛ تحولی که سرعت و مسیر آن هنوز نامشخص است.
نگاهی به فضای فناوری و گزارشهای رسانهای بزرگ نشان میدهد که بسیاری از کارشناسان، دستیابی به هوش مصنوعی عمومی (AGI) – یعنی هوش مصنوعی با توانایی انجام هر وظیفه شناختی انسان – را نزدیک میدانند. برخی این پیشرفت را گامی بزرگ بهسوی رفاه بیشتر انسان میدانند (برخی، رشد ۱ تا ۲ درصدی تولید ناخالص داخلی را پیشبینی میکنند)، اما برخی دیگر از سلطه احتمالی هوش مصنوعی بر انسان و نابودی تمدن هشدار میدهند.
اما واقعیت اقتصادی، داستانی متفاوت روایت میکند. هنوز هیچ نشانهای از انقلاب بهرهوری توسط هوش مصنوعی دیده نمیشود. برخلاف وعدههای بسیاری، همچنان به رادیولوژیستها، روزنامهنگاران، وکلا، حسابداران، کارمندان اداری و رانندگان نیاز داریم. پیشبینی معقول این است که هوش مصنوعی در دهه آینده تنها بخش کوچکی از وظایف انسانی را برعهده خواهد گرفت.
هوش مصنوعی هنوز در تصمیمگیریهای پیچیده، استدلالهای چندبعدی و مهارتهای اجتماعی مورد نیاز در بسیاری از مشاغل، با کمبود جدی مواجه است. همچنین، فناوری بینایی کامپیوتر هنوز نمیتواند بهطور دقیق، وظایف فیزیکی دقیقی مانند تولید و ساختوساز را به همراه رباتها انجام دهد.
البته اینها تنها پیشبینی هستند و ممکن است اشتباه از آب درآیند. پیشرفتهای غیرمنتظره در هوش مصنوعی هم ممکن است زودتر از انتظار رخ دهند. اما تاریخ هوش مصنوعی پر از پیشبینیهای بلندپروازانهای است که محقق نشدهاند.
آیا این بار متفاوت است؟
تواناییهای مدلهای زبانی بزرگ هوش مصنوعی، فراتر از هرآنچه تاکنون دیده ایم، هستند؛ اما این به معنای محقق شدن پیشبینیها نیست. توسعهدهندگان هوش مصنوعی اغلب از پیشبینیهای بزرگ برای جلب سرمایهگذاری استفاده میکنند.
حتی با پیشرفت تدریجی، نگرانیهای جدی درباره پیامدهای منفی هوش مصنوعی وجود دارد. مثالهایی مانند جعل عمیق (Deepfake)، دستکاری رأیدهندگان و مصرفکنندگان و ابزارهای نظارت گسترده، تنها بخشی از این خطرات هستند. بدون تمرکز بر افزایش بهرهوری، هوش مصنوعی میتواند بیثباتی ایجاد کند.
هوش مصنوعیِ مطلوب
برای دستیابی به هوش مصنوعی مفید برای جامعه، به فناوریای نیاز داریم که:
- مکمل نیروی کار باشد.
- حریم خصوصی و دادهها را محافظت کند.
- اکوسیستم اطلاعات را بهبود بخشد.
- دموکراسی را تقویت کند.
اما سه مانع اصلی بر سر راه این هدف وجود دارد:
- تمرکز بیش از حد بر هوش مصنوعی عمومی: بهجای سرمایهگذاری بر ابزارهای کمکی برای کارگران، تمرکز بر ساخت ماشینهای فوقهوشمند است.
- کمبود سرمایهگذاری در نیروی انسانی: هوش مصنوعی تنها زمانی مفید است که افراد آموزشدیده و ماهر بتوانند از آن استفاده کنند.
- مدلهای تجاری ناسازگار: شرکتهای فناوری اغلب بر روی برنامههایی سرمایهگذاری میکنند که جایگزین انسان میشوند یا رفتار کاربران را کنترل میکنند.
سخن پایانی
برای جلوگیری از سوءاستفاده از هوش مصنوعی و استفاده از پتانسیل واقعی آن، به سیاستگذاریهای جدید، نظارت دقیق و تغییرات بنیادی در نحوه توسعه و استفاده از این فناوری نیازمندیم. هوش مصنوعی باید ابزاری برای تقویت تواناییهای انسان باشد، نه جایگزینی برای آن.
“`